ساده ترين تعريف براي يک داستان علمي تخيلي جمله اي است به نقل از يکي از معروفترين نويسندگان در اين زمينه يعني آيزاک آسيموف که مي گفت داستان علمي يعني تخيل بي کران و نوشتن علمي در قالبي زيبا. اين تعريف مي تواند انواع گوناگوني از داستان را در بر بگيرد. از نمونه هاي کلاسيک اين داستانها نظير سفر به ماه و سفر به اعماق زمين که نويسنده معروف فرانسوي ژول ورن آنها را به رشته تحرير درآورده، تا نوشته هاي فلسفي و عميق سي کلارک، و از داستانهاي صرفاً علمي آسيموف، تا رمانهاي مذهبي، تاريخي و علمي دن براون و مجموعه رمز داوينچي، همه و همه را مي توان نمونه هايي از اين شاخه از داستان نويسي قلمداد نمود.
براي نوشتن يک داستان يا رمان تخيلي، ابتدا بايد به اصول داستان نويسي آگاه شد. اين کار نيز مثل هر کار ديگري نياز به داشتن ابزار مناسب دارد. ابزار مناسب اين کار، آگاهي به رموز نوشتن صحيح و استفاده از قالب مناسب است.
اگر داستان کوتاه را به عنوان قالب انتخاب کرده ايد بايد بدانيد که اين قالب داراي سه قسمت مقدمه، اوج و نتيجه گيري است. در يک داستان کوتاه مجال شخصيت پردازي براي نويسنده وجود ندارد و خواننده با قسمتي کوتاه از زندگي اشخاص موجود در داستان آشنا مي شود. در اين قالب نمي توان چندين موضوع را به راحتي شرح و بسط داد و بهتر است که تنها يک موضوع علمي، و نه بيشتر، براي ارايه به خواننده مد نظر باشد. در اين قالب هرچه گره داستاني پيچيده تر و جالب تر باشد و ديرتر دست نويسنده براي خواننده باز شود، داستان پر کشش تر و زيبا تر خواهد بود. نمونه هاي زيباي اين داستانها، آنهايي هستند که با خواندن سطور آخرين آن، کل موضوع داستان به نحو متفاوتي براي خواننده روشن مي شود.
اگر قصد نوشتنِ يک داستان خيالي حماسي را داريد، خواندن داستانهايي از اين ژانر، ايدهي خوبي است. حاصلِ تلاش براي نوشتن در ژانري که هرگز کتابي دربارهاش نخواندهايد، يک اثر پيشپاافتاده خواهد شد و بدونشک، خوانندگانِ مشتاق اين ژانر متوجه فقدان توانايي شما خواهند شد.
تمام داستانهاي تخيلي شامل عناصر جادويي نميشوند، اما آن داستانهايي که اين عناصر را در خود دارند، با نظم به قلمروي جادو پا ميگذارند. جادو به نوعي منطق و روش نياز دارد و بايد براي خوانندگان روشن و غيرمبهم باشد.
جلب توجه خواننده از آغاز، براي هر داستاني مهم است، بهويژه اگر داستان تخيلي باشد. خوانندگان علاقهمند به اين ژانر تمايل دارند وقتي که براي خواندن ميگذارند، ارزشش را داشته باشد، درنتيجه ناکامي در جلب توجه خوانندگان در آغاز داستان ممکن است سبب از دست رفتن علاقهي آنها شود.
بسياري از نويسندگان ژانر تخيلي، داستانشان را صحنههاي نبرد شروع ميکنند. بااينکه اين رويکرد ميتواند هيجانانگيز باشد و برخي از خصوصيات خاصِ شخصيتهاي اصلي را فاش کند، واقعيت اين است که خوانندگان متوجه نميشوند آن شخصيتها که هستند يا چرا مرگ آنها (يا پيروزيشان) معنادار است.
جزئيات روش خوبي براي تقويت و پيشبرد داستان هستند. با اين حال، توضيحات بيش از حد ميتواند با تغيير مسيرها و اطلاعات حاشيهاي، روند داستان را با مشکل مواجه کند. اجازه بدهيد خيالاتي که در سر داريد با انتخاب مهمترين و بهجاترين جزئيات براي هر صفحه، جان بگيرند.
درباره این سایت